مامور اداره مالیات (آی آر اس) تصمیم میگرد تا پدر بزرگ پیری را حسابرسی بکند و اورا با فرستادن احضاریه ای به اداره مالیات فرامی خواند. حسابرس اداره مالیات شگفت زده می شود هنگامی که می بیند پدربزرگ همراه وکیلش به اداره آمدند. حسابرس می گوید: «خوب آقا؛ شما زندگی بسیار لوکس وفوق العاده ای دارید ولی شغل تمام وقتی هم ندارید، که می تواند گویای این باشد که شما ازراه قمار این پولهارا بدست می آورید. مطمئن نیستم اداره مالیات این موضوع را قبول کند.
پدیده ها و اتفاقات عجیب و غریب در دنیای امروز کم نیست، از پدیده های طبیعی گرفته تا راهکارهای عجیب افراد برای حل مسائل روزانه وحتی ماجراجویی برخی افراد؛ در این بین عکاسان تنها با حضور تصادفی و یا به موقع می توانند تصویر جذابی برای دیگران رقم بزنند.
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یك مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروكله ی یك اتومبیل جدید كروكی از میان گرد و غبار جاده های خاكی پیدا شد. رانندۀ آن اتومبیل كه یك مرد جوان با لباس Brioni ، كفشهای Gucci ، عینك Ray-Ban و كراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم كه دقیقا چند راس گوسفند داری، یكی از آنها را به من خواهی داد؟
پشت بام محلی است که تمامی اعضای ساختمان حق استفاده از آن را دارند و البته هر کدام دوست دارند آن را به دلخواه خودشان درست کنند ولی برخی مواقع طراحان ساختمان خود دست به ابتکارات جالب می زنند.
دیروز سیوپنجمین سالروز درگذشت "چارلی چاپلین"، کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر توانمند سینمای جهان بود.
"سر چارلز اسپنسر چاپلین" معروف به "چارلی چاپلین" روز شانزدهم آوریل 1889 از والدینی هنرمند در لندن به دنیا آمد و روز 25 دسامبر 1977 در سن 88 سالگی در سوئیس درگذشت. وی از بزرگترین کارگردانان، آهنگسازان و بازیگران آثار کمدی در عصر "هالیوود کلاسیک" سینمای آمریکا به شمار میآید که این توانایی را داشت که درد و رنج را در کنار عشق و انسانیت به تصویر بکشد؛ بدون این که بتوان به آن نام فیلم هندی اتلاق کرد.
خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید.
از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟
فرشته پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی داشت.
بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد.
خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد!
بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. وقتی برای عریمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!
وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی ۴۰ سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟
…
…
…
…
فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت.......!
نویسنده: عزت اله ׀ تاریخ: یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:,
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
ايران من و آدرس
ezzat.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.